جوانان و نيايش

نويسنده:غلامرضا بهرامي
انسان معاصر که در مهد تمدن زندگي مي کند، در دوران تکنولوژي و صنعت توانسته است مدرن ترين صنايع و کارخانجات را در اختيار خود قرار دهد . بشر امروز خواسته و توانسته است ده ها و صدها مواد مصرفي را از نقت توليد کند؛ به کره ي ماه سفر کند و در اوج تمدن روز به روز اکتشافات جديدي را پشت سر بگذارد؛ او قرن اطلاع رساني را سپري مي کند و در دنياي ارتباطات مرز زمان و مکان را شکسته و خلاصه در دوران توسعه تمدن و شکوفايي آن به سر مي برد . اما آيا بشر با اين همه پيشرفت تاکنون توانسته است در ماوراي زندگي مادي سخني سر دهد و آيا تاکنون توانسته است در ماوراي جهان ماده انديشه کند و در مورد آن نوآوري داشته باشد؟ آيا توسعه ي تمدن غير ازتوسعه ي حيوانيت بشر بوده و در انواع خوراکي ها ، مسکن متنوع ، ايجاد کارخانجات و پيشرفت تکنولوژي براي مصرف بيشتر و در راستاي افزايش سرمايه خلاصه نشده است؟ اگر قرار باشد به اينها اکتفا کنيم چه فرقي ميان انسانيت انسان و حيوانيت حيوانات وجود دارد؟
روشنفکران مادي هنوز در اوج علم و تمدن نتوانسته و نخواهند توانست که در ماوراي اين جهان ماده انديشه کنند زيرا زيربناي تفکر آنان مادي است و چنين است که دوران بشر را پس از چند دهه که از عمر انسان سپري مي شود، دوران انهدام انسان مي دانند .
اما دينداران و رهبران ديني خصوصا آنان که پيرو مکتب انسان ساز اسلام هستند، زندگاني بشر را آنچنان ترسيم مي کنند که به اين عالم مادي منحصر نمي شود . آنها فراتر از زندگي مادي و نيازهاي حيواني بشر، انسانيت و روح ملکوتي او را مد نظر قرار مي دهند .
گرچه دين به زندگي مادي انسان اهميت فوق العاده اي داده و اقتصاد ، توسعه ي اقتصادي ، رفاه و آسايش را امضا نموده و خود جامعه اي ايده آل همراه با عدالت اجتماعي و رفاه و آسايش را در حکومت جهاني حضرت مهدي موعود عليه السلام نويد داده است ، اما همه ي اينها حتي ايجاد حکومت ديني را مقدمه اي جهت انسانيت انسان مي شمارد و انسان را فراتر از جهان ماده و عمر کوتاه دنيا مي داند تا آنجا که خداوند سبحان در حديث قدسي فرموده است:
« اي انسان! همه چيز را براي تو و تو را براي خودم خلق کردم . »
خداوند ارتباط با عالم ملکوت و ارتباط با خود را مخصوص انسان قرار داده تا در سايه ي او نيازهاي روحي بشر تأمين شود .
امروز همگان شاهدند که مردم در جامعه هاي مدرن و به اصطلاح متمدن دچار چه مشکلات روحي و رواني هستند . شماري از دانشمندان آنان به اين مطلب پي برده اند که همه ي اين مشکلات ناشي از بي خدايي و تهي بودن از معنويات است .
بريل (Berill) روانکاو معتقد است:
« انسان متدين واقعي هرگز دچار بيماري رواني نخواهد شد . » (1)
هنري لينک (Henry Link ) روانشناس آمريکايي مي نويسد:
« در نتيجه ي تجربه ي طولاني خود در اجراي آزمايش هاي رواني بر روي کارگران در خصوص انتخاب ها و ارشادهاي شغلي به اين موضوع پي برده ام که افراد متدين و کساني که به معابد رفت و آمد مي کنند داراي شخصيتي قوي تر و بهتر از بي دينان و يا کساني هستند که هيچ وقت به عبادت خدا نمي پردازند .» (2)
آرنولد توين بي (A. Toynbee) مورخ مشهور مي گويد:
بحراني که اروپائيان در قرن حاضر دچار آن شده اند اساسا به فقر معنوي آنها باز مي گردد . او معتقد است که تنها راه درمان اين فروپاشيدگي اخلاق که غرب از آن رنج مي برد بازگشت به دين است . (3)
و آلکسيس کارل در مورد نياز يک ملت به نيايش مي گويد:
« اجتماعاتي که احتياج به نيايش را در خود کشته اند معمولا از فساد و زوال مصون نخواهند بود . » (4)
در اينجا سخن ما با جوانان عزيز اين است که:
با فرا رسيدن بلوغ و دوران جواني از يک طرف خواهش هاي غريزي در وجود انسان شکفته مي شود و از طرف ديگر تمايلات روحاني و وجدان اخلاقي در ضمير انسان بيدار مي گردد .
همان گونه که انگيزه ي غرايز ، جوانان را به اعمال خواهش هاي نفساني تحريک مي کند ، کشش هاي روحاني هم آنان را به ارضاي تمنيات معنوي وا مي دارد و همان طور که برخي از اسباب و علل انگيزه هاي نفساني را تقويت مي کند ، به همين ترتيب اسباب و علل ديگري وجود دارد که انگيزه هاي معنوي را براي آنان جذاب تر مي سازد .
اين اسباب و علل باعث شکوفايي تمايلات ايماني مي شود . به عقيده ي روانشناسان دوران بلوغ ، دوران رشد تمايلات مذهبي و اخلاقي است و انسان ها به طور فطري مايل اند که از مبدأ عالم با خبر شوند ؛ خدا را بشناسند و با او به نيايش بپردازند . پس بايد با تأمل و فکر و انديشه ، از کيمياي بلوغ و نبوغ زندگي بهره برد زيرا که چند صباحي نخواهد گذشت که اين دوران پر احساس و پر نشاط سپري خواهد شد . مبادا اينچنين شود . که به قول حافظ شيرازي:

ضمن اينکه لازم است با بهره گيري از استعداد و قوه ي خداداد جواني بهترين استفاده را از آن نمود ، بايد دست به دست هم داد و با توانمندي ها و نوآوري و اختراع ، جامعه اي فعال و پرتلاش و غني و برخوردار از زندگي مرفه و رسيدن به کمال را مي طلبد و راه رسيدن به کمال انساني ، ارتباط با عالم وحي و پروردگار يکتا و پيروي از مکتب انسان ساز ائمه ي هدي عليهم السلام است .
دعا رمز موفقيت دانشمندان بزرگ بعضي
کوته نظران و يا غافلان از چشمه ي جوشان هدايت و نورانيت ، بر اين گمان هستند که نيايش مخصوص کساني است که کار ديگري جز اين نمي شناسند . برخي ديگر نيز اگر چه اين عقيده را ندارند ليکن آنچنان سرگرم و مجذوب محيط کار مي شوند که تمام وقت خود را صرف آن مي کنند و بهره اي از اين نعمت بزرگ الهي نمي برند . به يقين اين گونه افراد توجه ندارند که رهبران و پيشوايان ديني ما در عين حال که هدايت و رهبري و مديريت جامعه را بر عهده گرفته و سياستمداران عصر خود بوده اند ، بر قله ي نيايش و عبوديت پروردگار جاي داشتند به طوري که کسي را ياراي رسيدن به مقام والاي آنان نيست .
رمز موفقيت دانشمندان بزرگ الهي در رسيدن به کمال علم و عمل و مقامات عاليه ي دنيوي و اخروي ، دعا و نيايش و مناجات آنان با خداي متعال بوده است . در اينجا به طور نختصر به چند نمونه اشاره مي کنيم:
امام خميني:
امام خميني شخصيتي است که قرن حاضر و آينده مرهون خدمات اوست و به عنوان الگويي در جهان اسلام مطرح است . او در کسوت يک رهبر ديني توانست با سلاح ايمان در مقابل قدرت استکبار بايستد و پرچم توحيد را جايگزين پرچم شيطان نمايد . او موفق شد تحولي عظيم در جامعه ي خود ايجاد کند به طوري که ده ها و صدها هزار نفر سر به فرمان او نهادند و از کوچه و خيابان به ميدان جنگ و مبارزه و شهادت روي آوردند .
او بنيانگذار حکومتي ديني و الهي در جهان معاصر شد و توانست عملا نشان دهد که حکومت ديني مي تواند جامعه اي پويا را اداره کند و ثابت نمود که حاکمان اسلامي وظيفه دارند که دنيايي آباد و آخرتي آبادتر براي آن جامعه مهيا کنند . و بالاخره او که در اوج فقاهت و سياست و شجاعت ، جامع معقول و منقول و عرفان و فلسفه بود ، همه ي موفقيت هايش را مرهون آن روح بلند و ارتباط با خدا و مناجات شبانه روز خود بود؛ رابطه اي که در طول عمر هيچ گاه قطع نشد و چنين بود که خداي بزرگ نيز در همه ي احوال هدايتگر او بود .
به ياد بياوريم سال 1357 را که مجموعه اي از مشکلات داخلي کشور ، تهديدهاي منافقين ، جنگ تحميلي و هزاران مشکل ديگر مملکت را با مخاطرات جدي روبرو ساخته بود . اما اين بنده ي صالح خدا که ارتباطش با خدا همواره مستحکم بود، با همه ي وجود يقين داشت که حلّال همه ي مشکلات خداست . زبان حال او در آن زمان – که با موضوع بحث فعلي ما هم تناسب دارد – بدين قرار بود:

آيت الله غروي اصفهاني ( کمپاني ) :
مرحوم آقاي کمپاني با همه ي گرفتاري ها و اشتغالات علمي و تدريسي و تأليفي ، اکثر نوافل و دعاها و زيارات مستحبي را انجام مي دادند و حتي در سفر هم اصرار داشتند که اين اعمال و عباداتشان ترک نشود . از دعاهاي هميشگي آن مرحوم اين بوده است که از خدا مي خواهم اين توفيق را تا آخرين لحظه ي عمر از من نگيرد . چون از همين نماز و دعاهاست که من لذت مي برم و دلم به همين ها خوش است . من بعضي اوقات با خودم فکر مي کردم که اصلا چنين چيزي امکان ندارد که آدم هر روز زيارت عاشورايش ترک نشود ، نوافل را حتما به جا آورد ، حتي نمازهايي مثل نماز جعفر طيار را انجام دهد ، بخصوص انسان در اواخر عمر و در دوران پيري نمي تواند همه ي اين اعمال را انجام دهد ، اما مرحوم کمپاني اين برنامه ي شان قطع نشد و عاقبت هم در حالي که مشغول نماز بودند ، هنگامي که سر به سجده گاه گذاشته بودند در همان حال از دنيا رفتند و روحشان به عالم بالا پر کشيد . ( 6)
استاد سيد احمد کربلائي:
مرحوم سيد علي قاضي که خود از مفاخر بزرگ عرفان و معرفت است ، نقل مي کند که شبي در مسجد سهله بودن که شب را در آنجا بگذرانم . نيمه هاي شب شخصي داخل مسجد شد و در مقام ابراهيم قرار گرفت . او پس از انجام فريضه ي صبح به سجده رفت و تا طلوع خورشيد سر از سجده بر نداشت و در سجده با سوز و گدار و در گريه و زاري و مناجات گذراند . رفتم ببينم که او کيست؟ ديدم استادم حضرت آقاي سيد احمد کربلائي رضوان الله تعالي عليه است و از شدت گريه ، خاک سجده گاهش گل شده است . چون صبح شد ، رفت در حجره نشست و ومشغول درس و بحث شد!

پي نوشت ها:

1. قرآن و روانشناسي ، ترجمه ي عباس عرب ، ص 336 .
2. قرآن و روانشناسي ، ترجمه ي عباس عرب ، ص 336 .
3. همان .
4. بين حقيقت ، ص 113 .
5. ديوان اشعار امام خميني ، ص 142 .
6. فريادگر توحيد ، ص 49 .

منبع: کتاب دعا و زندگي